سرویس فرهنگ و هنر مشرق - خانم کارگردان، از اوضاع حاکم بر این دفتر راضی نیست. هرچند که بهانهای هم در دست ندارد. این خانمها به نظر او خطاکارند چون که از فضای ذهنی و تخیلی فمینیستها دور هستند. او سعی دارد مخاطب را نیز به همین نظر برساند که روش سنتی ازدواج، غلط و ناکارآمد است.
اشاره: فیلم معرف، یک مستند اجتماعی در موضوع ازدواج است که در یک دفتر همسریابی میگذرد. این مستند روز شنبه ۲۴ فروردین در خانه سینما نمایش داده شد و به همین مناسبت نقد آن تقدیم خوانندگان میشود.
مستند معرف (۱۳۹۵)، نخستین مستند خانم رضاییان مقدم است که در یازدهمین جشنواره سینماحقیقت (۱۳۹۶) و سه جشنوارۀ خارجی در سال ۲۰۱۸ نمایش یافته است: هاتداکس در کانادا HotDocs، افقهای نو در لهستان و جشنوارۀ BFI لندن.
این مستند ۶۱ دقیقهای، لوکیشن واحد دارد و بجز یک سکانس، بقیه در یک دفتر همسریابی میگذرد. هر سه خانمی که در آنجا کار میکنند، چادری هستند. کارگردان چند مرتبه، نماز خواندن آنها نشان میدهد تا بر دیدگاههای سنتی آنها دربارۀ ازدواج تأکید کرده باشد. خانمها گاهی که به سخن میآیند، از منظر اسلام و قرآن دفاع کنند. مثلاً اینکه در ازدواج، مرد باید زن را بپسندد. چون در قانون اسلام، مرد به خواستگاری میرود و هزینهها را میپردازد. همچنین دو یا سه نوبت، از تحصیلات بیرویۀ خانمها انتقاد میکنند. چون که باعث توهّم و تکبر زنان شده، گمان میکنند که شأن بالاتری از آقایان دارند. و ایضاً انتقاد از انحصارطلبیِ زنها که همه چیز را برای خودشان میخواهند.
بیشتر بخوانید:
«سیاه دنبالهدار»؛ یک پروپاگاندا در قالب مستند
ابتدا برایم عجیب بود که چطور این زنان توانستهاند اینقدر ناب بمانند و از گرد فمینیسم که حتی روی سر بسیاری از آقایان هم نشسته است، دور باشند. اما وقتی خودشان را معرفی کرده که خواهر یا همسر شهید هستند، همه چیز برایم روشن شد. اینها پروردۀ مکتب دین و قرآن هستند و جهان را از منظر دین و فطرت میبینند. و حالا در این عصر غلبۀ فمینیسم، خانم کارگردان اینها را همچون پدیدههای نایاب و عجیب، مورد بررسی قرار داده است. و این چیزی بود که از توضیحات کارگردان بعد از نمایش فیلم به دست آمد.
خانم مقدم ظاهراً سعی داشته، جانبداری نکند. هرچند که قضاوت هم کرده اما آزاردهنده نیست. ما از بس فیلمهای توهینکننده دیدهایم که چنانچه یک نفر عقایدش را در لفافه بگوید، سپاسگزارش خواهیم بود و به احترامش کلاه از سر برمیداریم. در زمانهای که مستندهای تمسخرکنندهای مانند تباکی (بهمن کیارستمی / ۱۳۷۹)، رئیس جمهور میرقنبر (محمد شیروانی / ۱۳۸۴) و روابط خانوادگی (ناصر ضمیری / ۱۳۹۷)، رواج دارند و قدر میبینند، در قبال فیلمی مانند «معرّف» که خانم کارگردان، عقایدش را در چشممان فرو نمیکند باید شکرگزار بود.
فیلم بدون اینکه خستهکننده باشد، مخاطب را تا آخر همراه میکند. خانم صدری مدیر دفتر، خواهر شهید است و خودش انتخاب کرده که با یک جانباز دفاع مقدس ازدواج کند. او در این دفتر، نقش مادرانی را ایفاء میکند که برای پسرانشان به خواستگاری میروند. هرچند که این سنت صحیح اسلامی در روزگار غلبۀ مدرنیسم رو به زوال گذاشته است اما هنوز هم در خانوادههای سنتی اجرا میشود. از صحبتهای خانم کارگردان بعد از نمایش فیلم، میشد فهمید که همین وجه سنتی ماجرا است که او را به ساخت این فیلم جلب کرده. یعنی چیزی که در کلانشهرهایی مانند تهران کمیاب است.
خانم کارگردان، از اوضاع حاکم بر این دفتر راضی نیست. هرچند که بهانهای هم در دست ندارد. این خانمها به نظرش خطاکارند چون که از فضای ذهنی و تخیلی فمینیستها دور هستند. او سعی دارد مخاطب را نیز به همین نظر برساند که روش سنتی ازدواج، غلط و ناکارآمد است. کارگردان قریب یک سال به این دفتر رفت و آمد کرده اما در پاسخ سؤال اینجانب که از میزان موفقیت این افراد در کارشان پرسیدم، سکوت کرد. (به هر حال، بنده سکوت او را به علامت موفقیت آنها گرفتم.) او تنها به این سخن اکتفا نمود که چرا این افراد چنین شغلی برای خودشان انتخاب کردهاند. واقعاض عجیب است! گوئیا که حضور و بودن این افراد در تهران، آسایش فمینیستها را به هم میریزد.
کارگردان تازهکار معرف، خیلی دوست داشت تأکید کند که او نخستین کسی است که دربارۀ دفاتر ازدواج فیلم ساخته است. بنده در وقت پرسش و پاسخ اعلام کردم که چنین دفترهایی وجود دارند و آقای حاتمیکیا فیلم گزارش یک جشن (۱۳۸۹) را بر مبنای مشاهداتش از یکی از این دفترها ساخته و قبلاً نیز نام فیلمش را «بانوی شهر ما» گذاشته بود (با بازی رویا تیموریان). همچنین فیلم دیگری هست به نام «در مدت معلوم» (وحید امیرخانی / ۱۳۹۳) که در لحظاتی به یکی از این دفاتر همسریابی سرک میکشد.
جالب توجه این است که کارگردان چون بهانهای برای نفی یا انتقاد از این خانمها در دست ندارد، بر روی حاشیهها تأکید میکند. مثلاً اینکه درب این دفتر در پایان کار روزانه، قفل میشود، یا اینکه پردهای در بالکن نصب است که مانع تماشا از منازل اطراف میشود. چیزی که فیلمساز سعی دارد القاء کند این است که این افراد مخفیانه کار میکنند! در حالیکه خود کارگردان اذعان داشت که خانمهای این دفتر با فیلمبرداری از خودشان مشکلی نداشتند. چون این را باعث ترویج ازدواج و کار خودشان تلقی میکردند. پس چیز مخفیانهای در میان نیست. عملاً فمینیستها هستند که با این معارف بیگانهاند.
اماکن زنانه مانند آرایشگاه یا برخی مراکز آموزشی، غالباً با پردهای از بیرون جدا میشوند. این موضوع در فرهنگ ایرانی اسلامی ماست و به همین جهت، زنان را «مخدره» یعنی «پردهنشین» میگویند. اما برای کسی که به حجاب و پوشش اعتقادی ندارد و اصلاً اینطور تربیت نشده، حتی چادر زنان نیز میتواند باعث تعجب و سؤال باشد.
و این در حالی است که اوضاع خانواده در جوامع غربی (که ما نیز خواسته یا ناخواسته درگیر آن شدهایم)، ابداً خوب نیست. اغلب دختران در کلانشهرها، تحصیلات دانشگاهی دارند. خیلیهایشان در طی تحصیل، برای خودشان میبُرند و میدوزند. پدر و مادرها نیز مانند بادمجانهای دور قاب، فقط برای لبخند زدن در جشنها حاضر میشوند. سطح تحصیلات خانمها افزایش یافته و به همان نسبت نیز، افسردگی و درخواست طلاق آنها زیادتر شده است. ازدواجهای تحمیلی اگرچه منسوخ گشته و تقریباً تمام جوانها زندگیشان را با عشق و اختیار شروع میکنند، اما به سرعت عجیبی به نفرت میرسند. ظاهراً علمآموزی، فایدهای نکرده است. آن پایداری و عشقی که در ازدواجهای قدیم بود اکنون همچون کیمیا است. تقریباً خانوادهای نیست که یکی دو طلاق در آن وجود نداشته باشد.
و ما الان به جایی رسیدهایم که کشورهای غربی، حدود یک قرن قبل رسیده بودند. فمینیستها آنقدر حقوق زنان را افزایش دادهاند که از حقوق مرد، دیگر چیزی باقی نگذاشتهاند. و متقابلاً، از حقوق زنان چیزی نیست که آنها از پذیرفتنش استنکاف نورزیده باشند، حتی فرزندآوری! ۲۵ سال قبل فیلمی به نام جونیور Junior (1994) ساخته شد که یکی از نمادهای مردانگی در امریکا یعنی آرنولد شوارتسنگر بچه را به دنیا میآورد! اگر نرخ ازدواج در همه جای دنیا پایین آمده، به آن دلیل است که مردها امیدی به ازدواج ندارند. و البته مردان ایرانی، به سبب قوانین فمینیستیای که بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ به تصویب رسیده، خود را محصور در پرداخت مهریه، زندان و بیآبرویی میبینند. و این بلادها نیز فقط مخصوص جامعهای مانند ایران است که وکلای مجلس شورایش، مهر اسلام دارند اما در عمل، مسیحی و لیبرالی رفتار میکنند.
آمار فزایندۀ موالید نامشروع در اروپا، نشان از آن دارد که ازدواج در آن جوامع، تقریباً منسوخ شده است. طبق آمار سایت Eurostat متجاوز از پنجاه درصد از اطفالی که در سال ۲۰۱۶ در هشت کشور اروپایی به دنیا آمدهاند، بدون ازدواج بودهاند (Live births outside marriage). کشورهایی مانند: ایسلند ۷۰%، فرانسه ۶۰%، بلغارستان ۵۹% و سوئد ۵۵%. یعنی به طور متوسط، نیمی از موالید اروپایی در دهۀ اخیر، نامشروع هستند. در حالیکه این نرخ، در دهۀ ۱۹۶۰ میلادی حدود پنج درصد بود. میخواستم اشاره کنم که آن باغ سبزی که فمینیستها ما را به آن دعوت میکنند کجاست، که اجمالاً گفتم.
*****
و سخن آخر اینکه راه صحیح همسریابی چیست؟ چه کسی مایۀ آرامش ما خواهد شد؟ این سؤال ساده، به یکی از معضلات بزرگ جوامع تبدیل شده است. یادم هست که در صحبت با یکی از دوستان که وضعیت مالی خوبی داشت، از او پرسیدم: چرا ازدواج نمیکنی؟ گفت: ما نه تولدمان در دست خودمان است و نه رفتنمان. فقط در این میانه، ازدواج است که ما در آن حق انتخاب داریم. جواب دادم: چطور چنین فکری میکنی؟ آن کسی که تو را به این جهان آورده و از این دنیا خواهد برد، حتماً همسری را نیز برای تو آفریده است. تو فقط کنار اوست که آرامش خواهی داشت. اگر به درگاه خالق متعال متوسل شوی و وکالت خود را به او بسپاری، نهایت سود را خواهی برد. چون تمام خیرات در نزد خدا است و از او شر صادر نمیشود.
اصل ازدواج از سوی خداوند خالق مقرر شده است. اگر انبیاء الهی، ازدواج را معروف نمیکردند و شهرت نمیدادند، ما حتماً مانند حیوانات زندگی میکردیم. پس باید به خدای حکیم اعتماد کنیم و انتخاب همسرمان را به او بسپاریم. چشمها خطا میکنند و جز ظاهر را نمیبینند. مخصوصاً که ما از احوال آیندۀ خود بیخبریم. پس شایسته است که خودمان را به دست کسی بسپاریم که، هم گذشته را میداند و هم آینده را، هم از نیاز ما باخبر است و هم تمام مخلوقاتش را میشناسد.
در حدیث آمده است که خداوند دل پدر و مادر را هدایت می کند تا همسر آیندۀ فرزندشان را بشناسند. و اساساً به همین جهت است که خداوند اذن ازدواج دختر را به پدرش سپرده است. حکمتی از خداوند، که در این روزگار همچون جهالت تصور گشته و تمسخر میشود. بقای ازدواجهای قدیم به این علت بود که پدر و مادرها در آن دخیل بودند. کسانی که از خداوند، الهام داشتند.
شاید سؤال شود که جای عشق کجاست؟ مگر میشود بدون عشق زندگی کرد؟ جواب این است که کدام عشق؟ دو نوع عشق وجود دارد. عشق مصنوع بشری که ما خودمان ایجاد میکنیم. این نوع از عشقها در روزگار ما فراوان و بیارزشند. همین عشقها است که به سرعت به نفرت میرسد. اما عشق واقعی، آن است که خداوند ایجاد میکند. نوعی از محبت، که از سوی خالق حکیم در دلهای همسران خلق میشود. اگر کسی به دنبال زیبایی، مال، مقام یا ارث طرف مقابل باشد، خداوند آن معجزه را در قلب او ایجاد نخواهد کرد. به همین خاطر، به سرعت به طلاق میرسند و عشقها به نفرت میانجامند. اما عشق واقعی، معجزۀ خدا است و بشر نمیتواند مشابه آن را به وجود آورد (سورۀ روم / ۲۱). همان است که ضامن بقای ازدواج خواهد شد. این عشق، با خطبۀ عقد به وجود میآید.
آیا فمینیستهایی از قبیل سازندگان فیلم معرف، میتوانند این دقایق را بفهمند؟ خانم صدری و همکارانش با آگاهی از این معارف، سعی دارند برای دیگران «مادری» کنند. مخصوصاً که در فیلم دیدیم که برخی از آن جوانها، مادر نداشته، از خانمهای این دفتر همین را انتظار میبرند.
به آیۀ ۲۱ از سورۀ روم توجه فرمایید که سخن اول و آخر در آن است:
یکی از معجزات خداوند، این است که همسرانی از جنس خودتان آفریده که در کنار آنها آرامش مییابید. و در میان شما، مودت و رحمت خلق کرده است. همانا در این کار، معجزاتی برای اندیشهورزان است.
وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ.
***امیر اهوارکی
مستند معرف (۱۳۹۶):
نویسنده، فیلمبردار، تهیهکننده و کارگردان: آزادی رضاییان مقدم تدوینگر: آزاده سلیمیان میکس صدا: انسیه ملکی ۶۱ دقیقه